نوشته شده توسط : حسين همتي
فضای رسانه ای کشور ظرف یکی دو سال اخیر حاوی گفتگوها و چالش های متعدد شفاهی و کتبی پیرامون مخالفت و موافقت با فلسفه و عرفان مصطلح بوده است. این امر گر چه برای عده ای ناخوشایند بوده است اما عده ای دیگر از این مباحث استقبال کرده و طرح چنین گفتگوهایی را در فضای راکد و بی نشاط فکری و نظری کنونی مایه تحرک دانسته و به فال نیک گرفته اند. در واکنش های موافقان و مدافعان فلسفه و عرفان نکته ای بسی چشمگیر می نماید و آن استناد به نام و گفته برخی از بزرگان و صاحب نامان و رجال مشهور و اغلب محترم در اثبات حقانیت فلسفه و عرفان است و این در حالی است که اهالی فلسفه و عرفان هر گاه پای استناد به احادیث و روایات اهل بیت علیهم السلام در رد مبانی فلسفی و عرفانی به میان می آید، اغلب بی درنگ با طرح این مساله که مباحث فلسفی تعبدی نیست و مبتنی بر استدلال و تعقل است باب هر گونه استناد به روایات و احادیث را مسدود کرده و با قیافه ای کاملا حق به جانب خویش را نشسته بر مسند تحقیق و برهان می انگارند.

:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , ,
:: بازدید از این مطلب : 614
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 6 مهر 1392 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

 

 مولوی در مثنوی  در راستای جبر اندیشی عرفانی با یک دروغ پردازی از زبان امیر المؤمنین علی علیه السلام ابن ملجم را تبرئه کرده و به وی می گوید که من از تو هیچ بغضی در دلم ندارم. چرا که قاتل من تو نبودی. تو فقط آلت فعل خداوند بودی و قاتل واقعی من خداوند بود!:

من همي گويم برو جفّ القلم
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هيچ بغضي نيست در جانم ز تو
زان که اين را من نمي‏دانم  ز تو
آلت حقي تو، فاعل دست حق
كي زنم بر آلت حق طعن و دق!

و بعد از زبان امیر المؤمنین به دروغ خطاب به ابن ملجم می گوید که بابت عملی که مرتکب شده ای نگران نباش، من در قیامت شفیع تو خواهم بود:

ليك بي‏غـم تو، شفيع تو منـــم
خـواجـه روحـم نـه ممــلـــوك تـــنم

در باره جبر گرایی مولوی و فلسفه و عرفان در آینده نیز خواهیم نوشت.



:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , ,
:: بازدید از این مطلب : 693
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 18 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

 

 

 در جلد 51 بحار الانوار در بخش معرفی کسانی که ادعای دروغ وکالت و یا ارتباط با حضرت حجت سلام الله علیه را کرده اند و مدعی کرامات بوده اند، نام حلاج نیشابوری عارف معروف و شهید! عرفا نیز آمده است . این امر در حالی است که حلاج سنی بوده است اما در مقطعی برای جذب شیعیان ادعای شیعه گری نموده و خود را وکیل حضرت حجت علیه السلام معرفی کرده و سفری نیز به قم می کند. مرحوم مجلسی به نقل از شیخ طوسی می نویسد:

«ابو نصر هبة اللَّه بن محمد كاتب، دخترزاده ام كلثوم دختر محمد بن عثمان، براى من (شيخ طوسى) نقل كرد كه: چون خداوند خواست اعمال «حلّاج» را آشكار سازد و او را رسوا و خوار گرداند، اين طور پيشامد كرد كه «حلّاج» خيال كرد ابو سهل بن اسماعيل بن على نوبختى  رضى‌اللَّه‌عنه  هم از كسانى است كه فريب دوز و كلك او را مي‌خورد و نيرنگ او در وى مؤثر واقع مى‏شود. لذا کسی را فرستاد نزد وى و او را به اطاعت خود دعوت کرد. او با كمال نادانى چنين پنداشته بود كه ابو سهل‏  هم در اين خصوص مانند ساير افراد ضعيف الايمان است و فريفته وى مى‏شود. از اين رو پيوسته او را به سوى خود دعوت مي‌كرد و به آرامى نيرنگ‌هاى خود را براى جلب وى به رخ او مي‌كشيد، زيرا موقعيت علم و ادب ابو سهل در ميان مردم مشهور بود.



:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , مقالات , ,
:: بازدید از این مطلب : 655
|
امتیاز مطلب : 14
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 مرداد 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي
تیم سردبیری روزنامه چیزی فراتر از چپ بودند و در واقع و بطن قضیه به نوعی یک اپوزیسیون نسبت به نظام و یا لا اقل بسیاری از ارکان و اصول نظام بودند، چیزی که بعدا در جریان انتشار مجله کیان توسط همین تیم خودش را نشان داد.
مشرق : در پی اظهارات سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق و نماینده حضرت امام در موسسه کیهان در گفتگو با سایت تاریخ ایرانی در باره دوران حضور و مسؤولیتش در کیهان و نیز طرح نکاتی در باره مهدی نصیری، سردبیر و مدیر مسؤول سابق روزنامه کیهان، در گفتگویی با مهدی نصیری نظرش را در باره اظهارات خاتمی جویا شدیم.

 مشرق: نظرتان در باره این تعبیر خاتمی که نصیری در کیهان کودتا کرد، چیست؟

نصیری: در پاسخ شما بهتر است ابتدا به چگونگی ورودم به کیهان اشاره ای داشته باشم و بعد به نکات مطرح شده از سوی جناب آقای خاتمی بپردازیم.

بنده با شهید بزرگوار سید حسن شاهچراغی ـ که آقای خاتمی از ایشان به حق با عظمت و احترام یاد کردند ـ علی رغم ده سال فاصله سنی ای که داشتیم رابطه دوستی ای صمیمی داشتم و این به دلیل خلق حسن و نیکوی آن شهید بود. ایشان در سال 61 با معرفی آقای خاتمی نماینده حضرت امام در کیهان و تایید حضرت امام به عنوان سرپرست و به نوعی قائم مقام نماینده ولی فقیه در موسسه کیهان منصوب می شوند. ایشان در همان سال یا سال بعد آن به من که طلبه حوزه علمیه قم بودم و مشغول خواندن دروس سطح، پیشنهاد کرد که با موسسه کیهان و مشخصا با مجله زن روز همکاری داشته باشم و یک روز هم که در دفترش در کیهان بودم یکی از اعضای سردبیری زن روز را صدا کرد...

مشرق: اسم ایشان را به خاطر دارید؟

نصیری: بله خانم اسکندری که از نیروهای خوب و معتقد مجله زن روز و مورد اعتماد شهید شاهچراغی بود.

مشرق: بعد؟

نصیری: بنده را به ایشان معرفی کرد و گفت که مثلا به نحوی از من استفاده شود. من چند روز بعد مقاله ای را با مضمونی اخلاقی برای زن روز نوشتم و چاپ شد. در واقع این نوعی زمینه چینی از طرف شهید شاهچراغی برای وصل شدن من به کیهان بود اما من به ایشان گفتم که می خواهم درسم را در قم ادامه بدهم و خلاصه همکاری با کیهان پا نگرفت.


 


:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , سخنراني ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 555
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : چهار شنبه 28 تير 1391 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

 با نگاهی به کتاب «مغز متفکر جهان شیعه»

جابر بن حیان یکی از مبهم ترین شخصیت های تاریخی اسلامی است و در باره کمتر شخصیتی این مقدار اختلاف و تناقض گویی و تردید وجود دارد. هیچ وجهی از وجوه شخصیتی جابر ( اصل وجود او، نام او، تاریخ تولد، محل تولد، آثار، مذهب سال وفات و مدفن) مورد اتفاق مورخان نیست.

مهدی نصیری   

 در باب اثبات مطلوبیت علوم مدرن غربی و عدم تعارض آن با دین و بلکه پیوند و تلائم آن با دین، ادله گوناگونی از سوی متدینین مطرح می شود که از جمله آنها استناد به شخصیتی تاریخی به نام جابر بن حیان است. چنین مشهور است که جابر بن حیان یکی از شاگردان برجسته امام صادق علیه السلام در علوم طبیعی و تجربی و از جمله علم شیمی و طب بوده و نظریه ها و رساله های علمی بسیاری که محصول تعالیم آن امام همام بوده است از خود به جای گذاشته است و این آثار در دسترس غربی ها قرار گرفته و مانند دیگر متون علمی ای که از تمدن اسلامی به غرب برده شد، در رنسانس علمی غرب سهمی به سزا داشته است و این بدان معناست که نه تنها تعارضی بین دین و به خصوص مکتب تشیع با علوم و تمدن جدید غربی نیست بلکه اساساً نوزایی علمی غرب مدیون و منبعث از تمدن اسلامی است.



:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , مقالات , ,
:: بازدید از این مطلب : 626
|
امتیاز مطلب : 105
|
تعداد امتیازدهندگان : 25
|
مجموع امتیاز : 25
تاریخ انتشار : دو شنبه 23 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

چه شد این سئوال در ذهن شما شکل گرفت که آیا فلسفه نسبتی با اسلام دارد یا خیر؟

 

 

مرحوم پدرم، آیت الله نصیری، از تحصیل کردگان حوزه نجف و تحت تاثیر مباحث مرحوم «میرزا مهدی اصفهانی» بود. مرحوم آیت الله خدایی که یکی از علمای دامغان و شاگرد مرحوم «میرزا مهدی اصفهانی» بود، جزواتی را از درس معارف مرحوم میرزا تقریر و تحریر کرده بود. یادم است که پدرم این تقریرات را از مرحوم آقای خدایی گرفته و کپی کرده بود و مدت زیادی مشغول مطالعه آن بود. من در سنین نوجوانی (سیزده سالگی)  برای تحصیل وارد حوزه علمیه دامغان شدم. به خاطر دارم که در سال سوم طلبگی که بودم ایشان فی الجمله بعضی از نکات را در انتقاد از مباحث فلسفی مطرح می کرد و برایم  می گفت یا گاهی در جلساتی که با  بعضی از دوستانشان داشت، من این حرفها را می شنیدم.



:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , سخنراني ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 446
|
امتیاز مطلب : 137
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

 شما در دهه 70 از جمله چهره‌هاي مطرح مطبوعاتي بوديد و در اين عرصه حضور فعالي داشتيد؛ از سردبيري و مديرمسئولي روزنامه «كيهان» گرفته تا مديرمسئولي هفته‌نامه «صبح»، اما حدود يك دهه است كه حضور چنداني در اين حوزه نداشته‌ايد. در اين دوره مشغول چه فعاليت‌هايي بوديد و چرا بار ديگر با انتشار فصلنامه «سمات» تصميم گرفتيد كه به فعاليت مطبوعاتي ادامه دهيد؟ بعد از بيش از يك دهه فعاليت مطبوعاتي در دو سه سال آخر فعاليتم به اين نتيجه رسيدم كه ما در مباحث مبنايي، زيربنايي و نظري خلاء‌ها و كمبودهاي جدي داريم. جمع‌بندي‌ام اين بود كه ريشه بسياري از مشكلات فرهنگي، اجتماعي و سياسي به اتفاقات بد و التقاط‌هايي بر مي‌گردد كه در مباني فكري ما رخ داده است. و به اين فكر افتادم كه به سهم خود وارد اين عرصه شوم و مباحث را زيربنايي‌تر و مبنايي‌تر مطرح كنم. البته تا حدودي خستگي ناشي از كار مطبوعاتي نيز در اين تصميم دخيل بود؛ چرا كه به نظرم بيش از 7 و 8 سال در عالم مطبوعات روزانه كار كردن تا حدودي موجب درجا زدن مي‌شود و براي ارتقاء فكري و روحي آدم خيلي چيزي ندارد. بنابراين من از عالم مطبوعات فاصله گرفتم و به مطالعه و تحقيق رو آوردم و دروس حوزوي را در قم دنبال كردم. * «صبح» چه سرنوشتي پيدا كرد؟ آن‌‌گونه كه خاطرم هست در اواخر آقاي ده‌نمكي آن را منتشر مي‌كرد. يك زماني حتي بحث روزنامه شدن صبح مطرح شد و بعضي از دوستان اصرار داشتند كه حتماً به‌صورت روزنامه منتشر شود كه علي‌رغم ميل باطني با اين امر موافقت كردم. قرار شد كه انتشار هفتگي متوقف شود و در يك فاصله چند ماهه تبديل به روزنامه شود، اما در عمل به دلیل مشکلات مالی اين امر تحقق نيافت و من هم آن را به فال نیک کرفتم و دیگر صبح را منتشر نکردم. طبق قانون هم اگر مدت شش ماه از انتشار نشريه‌اي بگذرد و منتشر نشود امتيازش باطل مي‌شود. در همين زمان آقاي ده‌نمكي درخواست كرد كه امتياز صبح به ايشان منتقل شود، من هم موافقت كردم و صبح را به ايشان واگذار كردم، اما تا طي شدن روال قانوني تغيير امتياز چند ماهي «صبح دوكوهه» آقاي ده‌نمكي با صاحب امتيازي و مديرمسئولي من منتشر مي‌شد و بعد از آن به‌طور كامل به ايشان منتقل شد. بعد از این مقطع ضمن ادامه دروس حوزوی و شرکت در درس خارج فقه و اصول مطالعاتی را پیرامون نسبت اسلام با مدرنیته و تجدد دنبال کردم که كتاب «اسلام و تجدد» حاصل این مطالعات بود. بعد از آن هم كتاب «فلسفه از منظر قرآن و عترت» را منتشر كردم و تا به امروز علايق و مطالعاتم عمدتا حول مباحث نظري و فكري بوده و انتشار فصلنامه «سمات» هم در راستاي همين علايق فكري و نظري است. سمات نشريه‌اي نيست كه در آن به مسائل جاري فرهنگي، سياسي و اجتماعي روز پرداخته شود، بلكه بيشتر نظر به برخي از مقولات مبنايي دارد. جمع‌بندي من اين است كه يكي از ضعف‌ها و نواقصي كه جامعه ما دچار آن است عدم مراجعه تام و تمام و جامع به قرآن و عترت است و با وجود اين‌كه در حرف و بيان همه متفق‌القول هستيم كه به عنوان شيعه و به توصيه رسول گرامي اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بايد به ثقلين (قرآن و عترت) تمسك نظري و عملي داشته باشیم، اما به اعتقاد من اين تمسك در ابعاد مختلف ناقص است و تام و تمام نيست. در اولين شماره سمات هم مطرح كرديم كه يك سري حجاب و مانع براي رجوع به قرآن و عترت وجود دارد و در آن به حجاب فلسفه، حجاب عرفان (به معناي تصوف) و حجاب مدرنيته اشاره شده است.



:: موضوعات مرتبط: مهدي نصيري , سخنراني ها , ,
:: بازدید از این مطلب : 436
|
امتیاز مطلب : 112
|
تعداد امتیازدهندگان : 31
|
مجموع امتیاز : 31
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد