نوشته شده توسط : حسين همتي

گفتاری از حجت الاسلام والمسلمین سید محمد مهدی میرباقری

 

عاشورا، کانونی برای سلوک

درست است که از حادثه ی عاشورا قرن هاست می گذرد؛ اما عاشورا حادثه ی جاری در تاریخ  است. هر سال که عاشورا فرا می رسد، لازم است که با یک سلسله مراقبه ها و محاسبه های خاص عاشورا، به استقبال این موسم شریف برویم. چرا که برای درک عاشورای هر سال همانند درک شب قدر، مراقبه های تازه و مختص آن سال لازم است.

کتاب های "المراقبات" که از علمای بزرگ شیعه برای ما به یادگار مانده است، برنامه ها و مراقبه هایی را درخود جای داده اند که اهل سلوک، نسبت به رعایت آن در طول سال احتمال خاصی دارند. هیچ سالکی به بهانه انجام دادن برنامه های سلوکی یک سال، برای مقید شدن به آن ها در طول سال های دیگر سر باز نمی زند. بلکه هر سال محاسبه های جدیدی را آغاز می کند تا طریق تازه ای را طی کند.

در احوالات بزرگان ما نقل شده است که ایشان در ماه رمضان برنامه هایی را برای خود مقرر می کردند تا به درک فیض شب قدر نائل شوند. اگر به این فضیلت نمی رسیدند، سعی می کردند به هر ترتیبی که شده در آخر ماه رمضان جبران ما فات کنند. در نهایت، اگر از این فیض هم محروم می شدند، از فردای ماه رمضان برای ماه رمضان و شب قدر سال بعد، خود را محیا می کردند.

برای درک محرم وعاشورا نیز چنین سلوکی وارد شده است. با آغاز محرم، شیعیان و محبان اهل بیت یک سلسله مراقبه، مشارطه و محاسبه هایی را آغاز می کنند تا در روز عاشورا به کاروان حسینی ملحق شوند. اما آنان که از قافله جا می مانند، از فردای عاشورا نیز باید مراقبه، مشارطه و محاسبه هایی را آغاز کنند تا به حول و قوه الهی به کاروان عاشورای سال بعد ملحق شوند. رابطه ی ما با عاشورا هیچ وقت تمام شدنی نیست و این سلوک همیشه جاریست.



:: موضوعات مرتبط: استاد سيد محمد مهدي ميرباقري , ,
:: بازدید از این مطلب : 453
|
امتیاز مطلب : 93
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : دو شنبه 15 فروردين 1390 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

 

­حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد مهدی ميرباقری

مقدمه

در زيارت عاشورا به امام حسين(ع) اين‌گونه خطاب مي‌كنيم: «و الوتر الموتور». وتر به معناي «تنها و يكتا»، و موتور «تنها شده» است. یك احتمال دربارة اين معنا، يگانگي، منحصر به فرد بودن و بي‌بديل بودن حضرت است. احتمال ديگر اين است كه، حضرت تنهاست و در اين تنهايي «موتور» است؛ يعني حضرت با نقشه و برنامه‌ريزي تنها شده است؛ به خصوص اگر توجه داشته باشيم كه درگيري سيّدالشّهدا (ع) مخفيانه نبود كه مسلمانان از آن بي‌خبر باشند. يزيد بعد از مرگ معاويه به استاندار مدينه نامه نوشت كه بايد از حسين بيعت بگيري و الاّ او را بكش و سرش را بفرست. حضرت بيعت نكردند و با تدبير از مدينه خارج شدند؛ در مكه براي مسلمانان نامة دعوت نوشتند و آنها را مطلّع كردند، علاوه بر اين مكه محل رفت و آمد مسلمانان بود و اخبار از آنجا منتشر مي‌شد. بعد هم يزيد، عده‌اي را فرستاد تا حضرت را در مكه ترور كنند و توصيه كرد كه، حتّي اگر دست حضرت به پردة كعبه بود او را بكشيد، لذا حضرت در 8 ذي‌الحجّه در حالي‌كه همه مُحرِم مي‌شدند كاملاً با سر و صدا و با حالتي كه همه متوجه باشند از مكه خارج شدند و با صراحت اعلام كردند:

كسي كه حاضر است خون دلش را در راه ما بدهد و خودش را مهيّاي لقاي خدا كرده است، همراه ما كوچ كرده، همسفر شود.[1]

از آن طرف مردم كوفه از خروج امام از مدينه و حركت به سوي مكه مطّلع شدند، نامه نوشتند و حضرت را دعوت كردند. حضرت نيز سفير فرستادند. لذا به گونه‏اي نبود كه مردم مطّلع نباشند. هم مردم حجاز، مدينه، بصره و هم مردم كوفه مطّلع بودند. كمابيش تمام مناطق اسلامي مطّلع شده بودند كه چنين حادثه‌اي در شرف اتّفاق است و امام با يزيد بيعت نكرده، ابتدا به مكه رفته سپس از مكه هم بي‌وقت خارج شده و مردم را به همكاري دعوت كرده‌اند.



:: موضوعات مرتبط: استاد سيد محمد مهدي ميرباقري , ,
:: بازدید از این مطلب : 441
|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : یک شنبه 1 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

 

 گفتگو با استاد سید محمد مهدی میرباقری
منبع: ماهنامه موعود


• با توجه به اين كه شايد بزرگ‏ترين و مؤثرترين عامل در تمدن‏ها علوم باشد و اكنون سير علم و تكنولوژى تمدن غرب است كه پيش‏گام بسط تمدن در غرب به شمار مى‏رود، به نظر شما رابطه تمدن الهى كه به دست امام گسترش مى‏يابد با علم چگونه است؟ همچنين حديثى را كه مى‏فرمايد: 25 درجه از 27 درجه علم، در زمان امام عليه‏السلام به بشر عرضه مى‏شود، توضيح دهيد؟

ميرباقرى: در اين كه علم، طريق تحقق تمدن ماست، ترديدى نيست. بنابراين، تمدن حضرت باعلومى كه در آن زمان بسط و گسترش پيدا مى‏كند، ارتباط دارد و حتماً يك تمدن آرمانى و يك نظام اطلاعاتى و علمى و به تعبير ديگر، يك فرهنگ آرمانى هم خواهد داشت؛ اما سؤال اين است كه چه نسبتى بين آن علوم و اين علوم هست و آيا معنى گسترش علوم اين است كه همين علومى كه در دنياى معاصر و جود دارد و ابزارى براى دست‏يابى به ساز و كارهاى تمدن است، در آن دوره نيز به كار خواهد گرفته شد؟ در اين زمينه، دو نگاه وجود دارد؛ يك نگاه معتقد است كه علوم كنونى، علوم حقّى است و كارآمدى‏هايى كه در اختيار بشر مى‏گذارد، كارآمدى‏هاى مثبتى است؛ هر چند كه بعضى از اين اقتدار، سوءاستفاده كرده‏اند و در بعضى از موارد، استفاده‏هاى ضد اخلاقى از علم كرده‏اند؛ ولى در ذات علم، ارتباط با آرمان اخلاقى خاصى وجود ندارد؛ بلكه كارآمدى و اقتدارى در اختيار بشر قرار مى‏دهد كه مى‏تواند در اختيار ارزش‏هاى آرمانى انبيا قرار بگيرد. بنابراين، اين علوم، يك گام به سمت جامعه مهدوى است؛ يعنى بشر به نقطه‏اى از اقتدار مى‏رسد كه مى‏تواند بر پايه اين اقتدار، جامعه جهانى موعود را بنا نهد. در جامعه جهانى، آن چه ما بدان احتياج داريم، سرعت ارتباط، دقت و انضباط ارتباط و اقتدارى است كه بتوان بر اساس آن، يك نظام جهانى هماهنگ را استوار كرد و اينها، ره‏آورد همين علومى هستند كه به ويژه پس از رنسانس توليد شده است؛ گرچه كاربردهاى غلط هم داشته‏اند كه ما بايد جلوى آن كاربردهاى غلط را بگيريم.



:: موضوعات مرتبط: استاد سيد محمد مهدي ميرباقري , ,
:: بازدید از این مطلب : 473
|
امتیاز مطلب : 91
|
تعداد امتیازدهندگان : 21
|
مجموع امتیاز : 21
تاریخ انتشار : چهار شنبه 27 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : حسين همتي

  متن حاضرمتن ويراست شده  مصاحبه روزنامه كيهان با استاد ميرباقري است كه در تابستان 1385 چند روز پس از پايان جنگ 33 روزه اسرائيل و لبنان انجام شده است و در ايام هفته دفاع مقدس در روزنامه كيهان با عنوان «جنگ مقدس» منتشر گرديد.

پايان غرب 

1 ـ  جنگ تحميلي در بستر تاريخ انقلاب  اسلامي

در مورد حقيقت جنگ و دفاع مقدس افراد مختلف تحليل­ها و تعبيرهاي مختلفي دارند. بعضي­ها فكر مي­كنند متجاوزي به ما حمله كرده است، مقداري از زمين­هاي ما را گرفته است، شهرهاي ما را خراب كرده است و ما هم بايد آنها را عقب بنشانيم يا تلافي كنيم. بعضي جنگ­ها، جنگ­هاي قوميتي است كه مثلاً دو قوم كه سابقه تاريخي دارند، با هم درگير مي­شوند. و تعابير ديگري كه ممكن است به صورت كلي در مورد جنگ­ها و يا دفاع مقدس وجود داشته باشد.امّا اگر انقلاب اسلامي، پيشرفت­ها  و موانع آن را تحليل كنيم، در اين صورت است که به ريشه يابي جنگ هم مي­رسيم.

اگر انقلاب اسلامي را يك انقلاب ضد استبدادي يا صرفاً ضد استعماري بدانيم، قاعدتاً يك دشمنان خاص و محدود پيدا مي­كند. ولي اگر تحليلمان  از انقلاب اسلامي عميق­تر شود، وآن را حركتي به سمت احياي مجدد معنويت و گرايش به سوي خداي متعال و احياي اديان توحيدي به ويژه اسلام ـ يعني مرحله جديدي از ظهور پرستش خداي متعال در جامعه بشري ـ نيز بدانيم؛ در اين صورت انقلاب اسلامي حركت و جوششي به سمت احياي معنويت در درون دنياي اسلام و بيداري اسلامي و سپس احياي معنويت در كل جامعه جهاني است.با اين فرض حتماً معادلات حاكم بر جامعه جهاني را تغيير مي­دهد وآنگاه دشمنان انقلاب نيز گروه ديگري خواهند بود.

1/1 ـ دشمنان  انقلاب اسلامي

ازابتدا دو نظام در مقابل انقلاب اسلامي بود كه تقريباً به يك اردوگاه فرهنگي بازگشت مي­كردند؛ يكي اردوگاه سرمايه داري يا كاپيتالسيم ـ و به اصطلاح امروزي ليبرال دموكراسي ـ و ديگري اردوگاه سوسياليزم و كمونيسم، كه وجه مشترك اينها اين است كه هر دو با گرايش مذهبي جامعه بشري و رشد گرايش معنويي كه بخواهد در معادلات اجتماعي ـ و به خصوص در مقياس معادلات جهاني ـ حضور يابد مخالف هستند. يكي تكيه به عدالت مي­كرد و ديگري تكيه به توسعه و رفاه، ولي هر دوي اينها مخالف بنا شدن عدالت و رفاه بر معنويت بودند.



:: موضوعات مرتبط: استاد سيد محمد مهدي ميرباقري , ,
:: بازدید از این مطلب : 438
|
امتیاز مطلب : 127
|
تعداد امتیازدهندگان : 35
|
مجموع امتیاز : 35
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد